● بیم مرگ
ترس از مرگ، مانند عشق و دلبستگی به زندگی، طبیعی است. از هرچه بترسیم از آن رو است که به کمال زندگی زیان میرساند یا زندگی را تهدید میکند. ما از شکستها، بدبختیها، فقر، جهل و بیماریها بیمناکیم؛ زیرا حالت طبیعی زندگی را از دست میدهیم. بیماری و شکست و ضعف و نقص،
فعّالیّت حیاتی را به سختی میاندازد و ما را از ثمرات و لذایذ زندگی محروم میسازد. این کاستیها و بیماریها آنگاه هراسناک و خطرناک مینمایند که ما را به پیش مرگ دراندازند. برای انسان بیماری از مرگ بهتر است؛ زیرا اصلحیات نمیبُرد. بیتردید اگر بیماری به مرگ بینجامد، خطرناکتر و ترسناکتر مینماید. مرگ مصیبتی جدّی است(15) و از این رو، نفرتانگیز و بیمآور است. ترس و نفرت از مرگ به مردم عادی محدود نمیگردد. دانشمندان، متخصّصان و قهرمانان نیز از مرگ میترسند و شاید به دلیل همین بیم و نفرت است که روانشناسان ـ آن که در بررسی موضوعاتی چوناضطرابهای روحی، بیماریهای روانی و انحرافهای جنسی موشکافانه پژوهش میکنند ـ چندان با آن درگیر نمیشوند.
علل ترس از مرگ
عشق به زندگی
علی (ع) میفرماید:
و اعْلَمُوا أَنَّهُ لَیْسَ مِنْ شَیءٍ اِلاّ' وَ یَکادُ صَاحِبُهُ یَشْبَعُ مِنهُ و یَمَلُّهُ اِلا الْحَیاهَ فَاِنَّهُلایَجِدُ فی الموتِ رَاحَهً؛(16) بدانید که سرانجام، آدمی از همه لذّتهای دنیا سیر میشود، جز لذّت زندگی؛ زیرا هیچ کس در مرگ آسایش نمیبیند.
چنان که گفتیم، حتّی عرفا و اولیای الاهی این حقیقت را پذیرفتهاند که نظام ادراکی (هوش و حواسّ) ما بر محور حیات دنیوی تنظیم شده است. بنابراین، تا از هوش و حواسّ بهرهمندیم، حیات و لذّتهای دنیوی بر ایمان ارجمندند. انسان زندگی را دوست دارد و در دشوارترین موقعیت نیز از زندگی دل نمیکند؛ و چارهای نیز ندارد؛ زیرا عشق به زندگی غریزی و نهادی است.
دست نیافتن به آرزوها و هدفها
امام علی (ع) مرگ را عامل دست نیافتن آدمی به آرزوها و هدفهایخویش میداند و میفرماید:
فَاِنَّ الْمَوْتَ... مُب'اعِدُ طِیّاتِکُمْ؛(17) مرگ میان شما و هدفهایتان فاصلهمیشود.
هر آرزویی ممکن است با مرگ بر باد رود. از این رو، اگر انسان به مرگ بیندیشد، دل به فریب آرزوها نمیسپارد؛ چنان که امام علی (ع) میفرماید:
لو رَأی العَبْدُ الاَجَلَ وَ مَصیرَهُ، لبْغَضَ المَلَ و غُرُورَهُ؛(18) اگر آدمی اَجل و سرنوشت خویش را میدید، با آرزو و فریب آرزوها دشمنی میورزید.
ترس از چگونگی مرگ
یکی دیگر از عوامل ترس از مرگ، نگرانی و ترس از چگونگی مرگاست. چنان که گذشت، هیچ انسانی مرگ را نیازموده است و همه انسانها بیهیچ تجربهای با مرگ روبهرو میشوند. امام علی (ع) در این باره میفرماید:
میهمانی است ناخوانده و ناخوشایند؛ هماوردی شکستناپذیر که میکشد و قصاص نمیشود. دامش را همه جا گسترده، با لشکر درد و رنج محاصرهمان کرده، از هر سو هدف تیر و نیزهمان ساخته. کابوس مرگ، با قدرت تمام، به حریم هستی انسان پای نهاده، بی آن که ضربتشخطا کند در هالهای از ابهام و تیرگی و با لشکری از بیماریها و دردهای جانکاه و با انبوهی از مشکلات، سایه سنگین خود را گسترده و طعم تلخش را به آدمی چشانده.(19)
انسان افزون بر خود مرگ، از شرایط ویژه مرگ نیز نگران است؛ مانند مرگ تصادفی و نابهنگام، مرگ بیایمان، مرگ در بستر نه در میدان جهاد، مرگ پس از بیماری طولانی، کشته شدن به دست دیگران و مرگ در غربت و تنهایی. امام علی (ع) از مرگ در بستر و در حال نافرمانی خدا میهراسد ومیفرماید:
بیگمان، گرامیترین مرگها کشته شدن در راه خدا است. سوگند بهکسی که جان پسر ابوطالب در دست او است، هزار مرتبه ضربتشمشیر خوردن بر من آسانتر است از در بستر مردن.
رویدادهای پس از مرگ
یکی دیگر از عوامل ترس مردم از مرگ، رویدادهای پس از مرگ است. بخشی از این رویدادها به دنیا مربوط است؛ مانند بیسرپرست ماندن فرزندان، ازدواج همسران، تقسیم و تصرّف اموال، کامیابی دشمنان و فروپاشی تن.
بخشی دیگر به آن جهان مربوط است؛ برای مثال عذاب قبر و سختیحساب و کتاب اخروی.
سختیهای جان کندن
مرگ از سختیهایی است که مؤمنان نیز از آنها نگرانند؛ مانند احتمال از میان رفتن ایمان در لحظههای واپسین زندگی و لحظههای مرگ گاه چنان سنگین و طاقتفرسایند که حتّی مؤمنان نیز اختیار از کف میدهند و بهکارهای خطرناک دست مییازند. شیطان همواره در کمین آدمی است و از هر فرصتی برای گمراه کردن وی بهره میجوید. یکی از این فرصتها، آشفتگیهای لحظه جان دادن است. در این لحظه حسّاس، شیطان با نیرنگ بهسراغ آدمی میآید و میکوشد او را گمراه سازد.
علی(ع) در این باره میفرماید:
هنوز گرم سرکشی بود و سرگرم شادخواری و لذّتجویی، که بلای مرگ بر سرش تاختن آورد... او بیهوش افتاده و در حال سکرات است. غمگین و حسرتزده است. به هنگام جان دادن، به درد مینالد وبه هنگام رخت بربستن از این جهان، رنج دیده است و درد کشیده...چون تشییعکنندگان و نوحهسرایان بازگردند، او را در قبرش بنشانند و او از بیم سؤال و لغزش در امتحان، یارای سخن گفتنش نباشد.(20)
نگرانی از عمل
انسانهای باایمان، در هر موقعیتی، اعمال خود را ناچیز میبینند و نگرانند. علی (ع) میفرماید:
یَنْبَغی لِلْعاقِلِ اَنْ یَعْمَلَ لِلْمَعادِ و یَسْتَکثِرَ مِنَ الزّادِ قَبْلَ زُهُوِِ نفسِهِ و حُلُولِرَمْسِهِ.(21)
افزودن بر زاد و توشه همواره دغدغه انبیا و اولیا بوده است. آنان توشه را، هر چه بسیار باشد، در برابر راه سخت و طولانی ناچیز میشمردند، علی (ع)میفرماید:
آگاه باش که راهی سخت و دراز در پیش است. توفیق تو در پیمودن این راه در گرو آن است که به شایستگی بکوشی و تا میتوانی توشه برگیری و بار گناه خود را سبک گردانی که سنگینیاش در این راه دشوار رنجآور است. پیشاپیش تا میتوانی به آن سرای توشه فرست. مستمندان را یاری رسان و بار خویش بر دوش آنان بگذار تا روز قیامت به تو بازگردانند. تا میتوانی انفاق کن و برگ عیشی به گور خویش فرست. اگر از تو وام خواهند، غنیمت بشمار که اگر به وامی دست کسی را بگیری، در روزهای سخت آن دنیا، دست تو را بگیرند. بدان که در پیش روی تو گردنههایی سخت است که تا میتوانی باید سبک بار باشی و توشه راه داشته باشی.(22)
مرگ بیفضیلت
گونههای مرگ، به لحاظ فضیلت، با یکدیگر متفاوتند. علی (ع)، آرزومند شهادت است و مرگ در بستر را دوست نمیدارد و در این باره میگوید:
مرگ چنان با سرعت و جدّیّت در پی ما است که چه باز ایستیم و چه بگریزیم، بر ما دست خواهد یافت. با ارجترین مرگها نزد من، کشتهشدن با شمشیر است. سوگند به خداوندی که جان فرزند ابوطالب در دست او است، اگر هزار شمشیر بر سرم بخورد، برایم آسانتر از آناست که در بستر بمیرم.(23)
مردم عادّی، مرگ در وطن و خانه شخصی و بستر و میان فرزندان و خویشاوندان را دوست دارند؛ ولی مرگ در میدان و شهادت در راه خداچیزی دیگر است. علی(ع) خود، درباره عشق و علاقهاش به شهادت چنین میفرماید:
روزی به پیامبر خدا(ص) گفتم: آن گاه که جنگ احد پایان یافت و برخی مسلمانان شهید شدند و من همراه آنان به شهادت نرسیدم و سخت اندوهگین بودم، مگر مرا نفرمودی: بشارت باد تو را که شهادت در پی تو است؟ پیامبر(ص) در پاسخ فرمود: آری، چنین است. امّا درآن روز شکیبایی تو چسان خواهد بود؟ گفتم: یا رسول الله، این جا نه جای صبر و شکیبایی، بلکه جای شادمانی و سپاس است.(24)
کثرت گناه
یکی دیگر از عوامل نگرانی مؤمنان از مرگ، گناهان بسیار است. حضرتعلی (ع) میفرماید: «چنان مباش که به خاطر گناهان بسیار، مرگ را ناخوشداری».(25)
آن بزرگوار همچنین میفرماید:
مُسَوِّفُ نَفْسِهِ بِالتَّوْبَهِ مِنْ هُجُومِ الجَلِ عَلی' اَعْظَمِ الْخَطَرِ؛(26) آن که در برابر اجل، همواره توبه را به پس میاندازد، در خطری بس عظیم است.
خیلی متشکرم مطلب نسبتا جامعی بود موفق باش