مرگ از نگاه دیگر
آنچه گذشت، وصف عرفی مرگ و در حدّ فهم عموم مردم است؛ امّا مرگ همین نیست. مرگ تنها گذرگاه جهان غیب است. پیامبر گرامی اسلام (ص)زندگی دنیا را خواب و مرگ را بیداری خوانده است. بدین سان، مرگدریچهای است برای خروج از عالم خیال و ورود به جهان حقیقت و واقعیت:
لَو قد عایَنْتُمْ ما قد عایَنَ مَن ماتَ مِنکُم لَجَزِعْتُمْ وَ وَهِلْتُم و سَمِعْتُم و أَطَعْتُم وَلکِنْ مَحْجُوبٌ عَنکُم ما قد عایَنُوا و قَریبٌ ما یُطْرَحُ الْحِجابُ.(10)
مرگ، ما را به دنیایی نو روبهرو میکند که همه عواملش شگفتانگیز است. ورود به این دنیای نو، تنها با برافتادن پردهای که به دست مرگ فرو میافتد، امکان دارد:
ای مردم، این حقیقت را از خاتم پیامبران بشنوید که، هرکس میمیرد در حقیقت نمرده است و اگر در ظاهر پوسیده میشود، در باطن پایدار میماند و پوسیده نمیشود.(11)
مرگ ارزشهای راستین را آشکار میکند. ما، در این دنیا، خلق رامیبینیم و حق را نمیبینیم؛ با مجاز آشناییم و با حقیقت بیگانه. از این رو، ارزشها و ارزشگذاریهای ما براساس معیارهای حیات مادّی و دانشمحدود دنیوی است. با حضور مرگ، عالم غیب نمایان میگردد و معیارها و بینشهایی دیگر اساس ارزشها و ارزیابیها میشود. از این رو، انسانانگشت پشیمان میگزد و از دلبستگیهای خود دست میشوید و آرزو میکندکه ای کاش در پی دنیا نمیرفت:
فَهُوَ یَعَضُّ یَدَهُ نَدَامَهً عَلی مَا اَصْحَرَ لَهُ عِنْدَ الْمَوْتِ مِنْ أَمْرِهِ، وَ یَزْهَدُ فِیمَا کَان َیَرْغَبُ فِیهِ أَیَّامَ عُمُرهِ، وَ یَتَمَنَّی أَنَّ الَّذِی کَانَ یَغْبِطُهُ بِهَا وَ یَحْسُدُهُ عَلَیْهَا قَدْحَازَهَا دُونَهُ.(12)
علی (ع) همچنین میفرماید:
و ما بَینَ اَحَدِکُم وَ بَینَ الْجَنَّهِ أَوِ النّارِ اِلاَّ الْمَوتُ اَنْ یَنْزِلَ بِهِ.(13)
میان انسان و بهشت یا دوزخ، جز مرگ فاصلهای نیست.
لطف مرگ در این است که ما را از جهان دگرگونیها و ناپایداریها بهجهان جاویدان و ماندگار انتقال میدهد و برای همیشه در کنار دوستان و اولیای خداوند قرار میدهد؛ البتّه اگر با عمل صالح دنیا را ترک گوییم. علی(ع) هنگام دفن حضرت زهرا سلامالله علیها، با روح پیامبر خاتم (ص) چنین گفت:
اَمّا حُزْنی فَسَرْمَدٌ وَ اَمّا لَیْلی فَمُسَهَّدٌ اِلی اَنْ یَخْتارَ اللهُ لی دارَکَ الَّتی اَنْتَ بِها مُقیمٌ؛(14) تا روزی که به دیدارت شتابم، لحظهای بیاندوه به سر نمیبرم و آرام و قرار نمیگیرم.